نوروز 1403 کوردستانیها در حالی برگزار میشود که مردم هنوز در حال و هوای غبارآلود جنبش ژینا به سر میبرند. مردمی که هر تجمعی را از آیینی و مذهبی گرفته تا ورزشی و جشنهای سنتی تبدیل به میدان نمایش مقاومت میکنند. فرقی نمیکند بر مزار شهیدی گرد هم آمده باشند یا در دامان طبیعت، نوروز را جشن گرفته باشند. آنچه در همه جا دیده میشود، دو کلمه است، “نمایش مقاومت”. نمایش مقاومتی که بسته به زمان و مکان، زبان و بیان خاص خود را اختیار میکند. مقاومتی که گاه شعار میشود، گاه شعر، گاه سرودی میشود که بر مزار شهید خوانده میشود، گاه حلقههای دوّار در هم تنیدهای از مردمی که رو به سوی آزادی پایکوبی میکنند و هلهله سر میدهند، گاه سکوت میشود در حرکت دسته جمعی مردمی آشتی و آزادیخواه در شهر و گاه نور میشود، نوری که در روز و از چراغ ماشینها پیام مقاومت را میرساند.
کوردستانیها میدانند معنای مقاومت چیست، مقاومت همان واژه دوم شعار اصلی جنبش ژینا است، زندگی. در گفتمان کوردی، بهرخوهدان یا مقاومت همان زندگی است. مردم به تمامه از راهها و روشهای بیان و نمایش مقاومت استفاده کرده و میکنند. فرق ندارد فضای فیزیکی باشد یا مجازی، هر جا که هستند، در آن قرار نمیگیرند، بر آن غالب میشوند. پیامشان روشن است. به سادهترین، ممکنترین و آشتیجویانهترین روشهای ممکن ندای زن-زندگی-آزادی سر میدهند.
حضور زنان در تمام صحنهای “نمایش مقاومت” روشن و مستدام همچون رود جاری است؛ از آرامستانها گرفته تا پایکوبیهای نوروز، از راهپیماییهای اعتراضی گرفته تا سنگرهای مقاومت در کوهستانها، بدون اغراق و بی تعارف!
نوروز کوردستان همیشه تازه است. نوروز نماد “استمرار مقاومت” اجتماعی مردم در برابر “فقدان” است؛ فقدان حاکمیتی متمدنانه بر خودشان و سرنوشتشان، سرنوشتی که دهههاست شعلههای نوروز را به آن امید روشن نگهداشتهاند. نوروز 1403 اما از هر نظر با تمام نوروزهای پیشین تفاوت دارد، تفاوتهایی از جنس گستره، کارکرد، عمق فرهنگی، ترکیب جمعیتی و بیان نمادین که اکنون هم کوردستان و هم نوروز را معنای دیگری میبخشد.
اولین نکته برجسته آن، “شکوهمندسازی مقاومت” است. به ندرت میتوان در کردستان خانوادهای را یافت که در میان نزدیکان خود، عزیزی را در راه مقاومت از دست نداده یا از قِبَل مقاومت به آنها آسیبی جانی، روحی و روانی یا مالی نرسیده باشد. شکوهمندسازی نوروز و پایکوبی مردم به ویژه در همان مناطقی که بیشترین زخمها و دردها را به خود دیدهاند، به گونهای “کاتارسیس” یا همان تزکیهای است که از پس قربانیشدنها، دردها و زخمها به جامعه میرسد. کاتارسیس یا همان احساس دوگانه و همجوش “هراس و همدلی” که منجر به تزکیه نفس، تقویت اراده و نیروی مقاومت میشود.
برگزاری مستمر جشنهای پایکوبی در مناطق مختلف کوردستان به گونهای نمادین، “نمایش اتحاد” است. اتحادی که نه صرفاً محصول نگرشهاسی سیاسی و حزبی بلکه محصول زیست در جغرافیای فرهنگی کوردستان است. اتحاد بخش لاینفک زیست مردمی است که سالیان و دهههای متمادی در موضع فرودستی، فقدانش را با مغز استخوان درک و اضطرارش را دریافتهاند.
همین میل به تمرین و نمایش اتحاد منجر به تولید نوعی از “تشکل بدون تشکیلات” شده است که توانایی برنامهریزی، مدیریت و تنظیم در برگزاری جشنها را به مردم میدهد. ناگفته نماند که برگزاری جشنهایی بزرگ با حضور دهها هزار نفر کاری است که اگر توسط یک نهاد دولتی انجام شود نه تنها هزینههای گزاف اقتصادی بر کشور و مردم تحمیل خواهد کرد بلکه اغلب دستگاهی عریض و طویل برای سازماندهی آن نیز راهاندازی میشود. این در حالی است که در کوردستان، قدرت “سازماندهی” نه الزاماً یک رفتار حزبی، بلکه بخشی از سنتهای اجتماعی و تجربه زیسته مردمی است که حداقلهای دسترسی به توسعه نظاممند را در دسترس داشتهاند. بنابراین برگزاری سلسلهوار این جشنها به عبارت دیگر نشاندهنده “قدرت سازماندهی” جامعه کوردستان آن هم در زمان محدود است.
حضور و نمایش مشارکت عمومی زنان در جشنهای نوروز نشان از وجود یک تقابل شدید گفتمانی دارد. تقابلی گفتمانی که خود را در سطح نمادین به خوبی به نمایش میگذارد. هدف این تقابل گفتمانی نمادین در واقع “آشکارسازی و استیضاح نظام سرکوب و کنترل” سوژه زن، بدن زن و مشارکت اجتماعی زنان است. استیضاحی که آشکارگی خود را با حضور تمام قد زنان، لباسهای رنگارنگ و متکثر بر مخاطب اظهار کرده با پوشیدن لباسهای کوردی مردانه، به الگوهای کنترلگر جنیستزده حمله میبرد.
سوی دیگر این تقابل، نظام دینی مردسالاری است که به صورت تاریخی تمامی ابزارهای لازم را برای استیلای بر سوژه و بدن زن در اختیار داشته و آمریت وعاملیت بلامنازع داشته است. نمود بارز زنان و نمود عینی زن-تن در ضمن اعلام موضع استیضاحگر خود نسبت به نظام سرکوب و کنترل، نمایشی خودخواسته، بی سانسور و جمعی از آگاهی جمعی آنان در “سرپیچی مدنی” از قوانین حاکمیتی را بیان میکند.
قبول و پشتیبانی عمومی مردان، هم در شکوهمندسازی کاتارسیس عمومی و هم در صورتبندی حضور نمادین زنان، نشانگر میل عمیق اجتماعی در بازآرایی نظام قدرت در تمام صحنهای خانوادگی، اجتماعی و حاکمیتی به ویژه با تأکید بر آمریت و عاملیت سوژه زن است؛ میلی آشکار که همزمان نشانگر “ترجیح عمومی منش سکولار بر گرایشهای انضباطی دینی و حکومتی” است.
“قابلیت بازآفرینی” سریع سنت و “قابلیت بازنمایی نمادین” عناصر سنتی از دیگر نکات قابل توجه در جامعه کوردستان هستند. بازآفرینی سنت مشعلگردانی نوروز و تکثیر سریع آن به نقاط مختلف، تبدیل تکثر رنگ به نماد “تکثر و تمایز” انسانی، ڕهشبهڵهک (رَش بَلَک) یا همان پایکوبیها که در آن زن و مرد همه دست در دست هم و دوشادوش هم قرار میگیرند، اعلام عمومی بازآفرینی اعتماد عمومی و اجتماعی و شکلگیری فصلی نو از آگاهی عمومی برای “مشارکت مبتنی بر اعتماد و برابری اجتماعی” است. اعتمادی که برای دههها زیر آوار نظام انضباطی دینی حاکمیتی، مرزکشیهای جنسیتی، کنترلگریهای امنیتی و مشکلات اقتصادی دچار فروپاشی و از همگسیختگی شده بود. حضور همافزاینده ایلها و طوایف مختلف به ویژه در مناطق جنوبیتر کوردستان مانند کارزان، گیلانغرب، شاباد، دزفول، آبدانان، شوهان و ملکشاهی نشاندهنده آشکار قابلیت بازآفرینی اعتماد اجتماعی مبتنی بر ارزشهای فرهنگی کوردی است.
نباید از نظر دور داشت که این انسجام و اتحاد فرهنگی از یک سو و تقابل گفتمانی در دیگر سو اگرچه به صورت نمادین در صدد بازآفرینی مقاومت اجتماعی و سیاسی است اما در سرشت خود، “دیگرپذیر و روادار” است؛ بدین معنا که دیگریساز نیست، بلکه به واسطه تلاش برای ایجاد گشایش در صحن اجتماعی و فراخوان برای مشارکت عمومی زنان، دستکم در سطح نمادین، دیگرپذیر بوده و خود را در مقام تقابل با دیگر فرهنگهای کشور قرار نمیدهد. همین رویکرد “روادارانه” به این رویدادها وجه کارناوالی نیز میدهد تا نه تنها جامعه کوردستان بلکه گردشگران، علاقمندان و مهمانان نوروزی از سراسر کشور خود را به کوردستان برسانند و در کارناوال لباسهای متنوع کوردی، در کارناوال پایکوبیها، ترانهها و موسیقیهای کوردی و در کارناوال مهماننوازی و دیگرپذیری کوردستان شرکت کنند. بر این اساس میتوان این جشنها را به نوعی نمایش “کارناوال فرهنگی” کوردستان نیز به شمار آورد.
اگرچه آمار دقیق و درستی از میزان ورود مهمانان نوروزی به مناطق کوردستان در دسترس نیست اما نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که این جشنها به صورت غیرمستقیم قادر به ایجاد یک بازار گردشگری، مد و لباسهای کوردی نیز هستند.
نکته قابل تأمل دیگر، شکست برنامههای کنترل فرهنگی استان ایلام و کرمانشاه در حفظ جدایی پوشش با مناطق بالادستی یعنی استان کوردستان و حوزه موکریان است. برنامهای کنترلی امنیتی همراه با تنبیه و حذف سیستماتیک که در چند دهه گذشته قربانیان بسیاری گرفته است؛ اما اکنون و زیر آوار نمایش عمومی “اتحاد متکثر” عملاً شکست خورده است. تلاش حاکمیت برای ایجاد فضای حائل بین مناطق جنوبیتر زاگرس با مناطق شمالیتر در یک اقدام نمادین با شکست مواجه شد به گونهای که مردم مناطق شمالی با پوشیدن کامل گوڵوهنی (گولوَنی) که نماد لباسهای جنوبیان است و جنوبیان با پوشیدن جامانه کوردی (لچک) سرخ و سیاه، کهوا پاتول و چوخه و رانَک که نمادهای پوشش شمالیان است، مرزکشیها و دیوارهای مصنوعی حائل را از میان برداشتهاند. برجستهترین نماد این وضعیت متحدانه را باید اجرای یک گروه موسیقی از لرستان در جنوبیترین مناطق زاگرس در جشن بزرگ کوردها در شهر آمَد یا دیاربکر در شمالیترین نقاط زاگرس که دست در گردن آرارات دارد دانست.
و نکته پایانی این که “قدرت تکثیر و انتشار” این جشنها بسیار معنادار است. جامعه کوردستان نشان داده که نه تنها توانایی بسترسازی، تولید و اجرای معانی عینی، گفتمانی و نمادین را دارد، بلکه توانایی انتشار وسیع در شبکههای مجازی و رسانههای جمعی را دارد. حضور نمادین در شبکههای مجازی به نوعی تبدیل به “مقاومت نمادین مجازی” شده است. گونهای از مقاومت که توان رقابت رسانهای کوردستان در برابر حاکمیت را به نمایش گذاشته و حاکمیت و یاران حاکمیت را از میدان تک ساحتی قدرت فیزیکی و اداری خود خارج و به میدان چند رسانههای و چند ساحتی “مجازی” میکشاند.
آن چه نوروز کوردستان به ما میگوید در ضمن تأکید مجدد بر شعار ژن-ژیان-ئازادی، به عبارت ساده و کوتاه، شکوهمندسازی مقاومت در معنای زندگی؛ تداوم همبستگی جمعی اجتماعی، نمادین و تداوم مقاومت گفتمانی در برابر حاکمیت در عین تمرین بازآرایی ساختار قدرت اجتماعی با تمرکز بر عامیت و آمریت زنان، بازآفرینی اعتماد اجتماعی و دعوت به اتحاد برای آزادی است.